دونات



دلم هوای نوشتن کرده بود

نه

اولش دلم هوای بلاگ های قبلی بلاگفا که زد و همه را پوکاند و ترکاند.

کلی فکر کردم تا اسم هایشان، ادرسشان را یادم بیاید، از جستجو هم چیزی عایدم نشد، بعضی را یافتم و بعضی را نه.

ان وقت ها بهتر از الان بود، فضای مجازی را می گویم.

حس بهتری داشت، ناشناس بودن بودنش لااقل.

می خواستم بنویسم ولی دستم نمی رود که هیچ ذهنم هم قفل کرده نشسته و دستانش را زیر چانه گذاشته، اینجا را یادش رفته به گمانم.

 

 

پ.ن: حتی خود بیان هم اخرین پستش برای تقریبا دوسال پیش است.

پ.ن۲: شاید متروکه بودن اینجا، ادم را راحت تر برگرداند

پ.ن۳: دوستان مجازی وبلاگی هم خوب بودند، هرجا هستید موفق باشید و ایام به کام.


بازیچه بودن کلا حس جالبی نیست،

حالا فرقی هم ندارد برای چه هدفی!

مهم این است ک از تو به عنوان یک پخمه استفاده شده برای رسیدن به خواسته ی کسانی دیگر بدون اینکه خودت بفهمی داری توی زمین انها بازی می کنی. بیشترین بخش ناخوشایندش هم همانجایی است که تمام دردسرها و حرص و جوش خوردن ها مال کسی است که عملا هیچ نفعی هم از این بازی نمی برد و فقط عروسک دست عروسک چرخانان اصلی است  که نفع و سودشان سر به فلک می گذارد باز هم بی انکه بداند چند چند دارد بازی می کند لااقل! حالا بماند که این بازی چند دست چرخیده و چند نفر عروسک گردان همدیگرند.

گاهی ادم زیادی خودش را زرنگ می انگارد!


-حالا فرقی هم ندارد وسط میدون بازی کنی یا هی توی فضای مجازی کپی پیست کنی!


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها